جدول جو
جدول جو

معنی گن بموئن - جستجوی لغت در جدول جو

گن بموئن
گند آمدن، گندیدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مستعمل شدن، ضایع شدن، درهم و برهم شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پی در پی دچار بدشانی شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
آمدن از آن سوی رودخانه یا هر محل سخت گذر، انجام کاری دشوار
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا آمدن، به لبه آمدن، پارس کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گره زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جوش آمدن مایعات
فرهنگ گویش مازندرانی
جان به لب رسیدن، به ستوه آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گرفتار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
درآمدن، سر از خاک بیرون زدن، به پشتیبانی از کسی برخاستن
فرهنگ گویش مازندرانی
جلو آمدن، نزدیک شدن، کنار آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیش آمدن موقعیت مناسب، به دست آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پایین آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
آمادگی جفت گیری، به شدت عصبانی شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کوتاه آمدن، دست پایین گرفتن، پایین آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
شکسته بندی کردن، تا نهایت فرو بردن
فرهنگ گویش مازندرانی
از ریشه کنده شدن، کنده شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
انزال
فرهنگ گویش مازندرانی
شگفت زده شدن
فرهنگ گویش مازندرانی